آقای ونگر خسته نباشید و خدانگهدار

برای هواداران آرسنال، دیدار شب گذشته، ترکیبی از احساسات بود. کمی ناراحتی، کمی نا امیدی ولی بیش از هر چیز، یک بی حسی بزرگ و آشنا: یک نیمه خالی از هیچ در تعقیب هیچ.

  • به گزارش “ورزش سه”، در زندگی واقعی، پایان خوش وجود ندارد و به خصوص در فوتبال، این موضوع خیلی صدق می‌کند. بدن تسلیم می‌شود، مغز از کار می‌افتد، بازی که تمام این مدت به شما شور و هیجان داده بود، حالا شما را بیرون می‌اندازد. احتمالا ونگر به خوبی می‌دانست که در آخر همه چیز اینگونه به پایان می‌رسد ولی من کمی شک دارم. تا آخرین لحظه، حتی با اینکه تیمش بازنده بازی بود، حتی با اینکه این آخرین جامی بود که می‌توانست کسب کند، او باور داشت. شاید این نقطه مثبت او بود و شاید بتوان گفت که طلسمش نیز بود.
  • در حالی که اتلتیکومادرید حسابگر، لحظات پایانی فوتبال اروپایی ونگر را رقم زد، سرمربی فرانسوی در نیمکتش ماند و خیلی به ندرت کنار زمین آمد. او در تمام این 22 سال سخت، هیچگاه به نظر درمانده، خسته و بی قدرت نمی‌آمد. در حقیقت، ونگر همیشه رویا و برنامه داشت. او معمار بود: کسی که همواره نیم نگاهی به آینده داشت. با این حال، اتفاقاتی مثل اینکه همیشه یک فصل بعد وجود دارد، بالاخره به پایان رسید.

حالا دیگر فصل بعدی نیست. فردایی نیست. با لیگ اروپا یا بدون لیگ اروپا، میراث ونگر چند وقت پیش حفظ شد و در جای امنی قرار گرفت. روزی که جدایی اش را اعلام کرد، به قائم مقام، سرپرست و حامل مشعل دیگران تبدیل شد. اینکه بازی شب گذشته را داستان ونگر در اواخر حضورش در آرسنال توصیف کنیم، شاید منطقی باشد: مصدومیت، موقعیت‌های از دست رفته، و کم آوردن خط حمله قدرت مند.

در دیدار شب گذشته اشتباهی از ونگر رخ نداد، نه تیمش از لحاظ فیزیکی کم آورد، نه ترکیبش اشتباه بود و نه تاکتیکش. فقط فرصت طلبی استثنایی دیگو کاستا بود که برای تیمش گل را به ارمغان آورد. در حقیقت تیم ونگر عملکرد خوبی داشت و تعویض های او نیز همگی منطقی بودند.

ولی در قسمتی از رم، بین هایبری و امیریتس و بین نوکمپ و آلیانز آرنا، آرسنال ناگهان در کسب پیروزی در بازی‌های بزرگ ناکام شد. اینکه موضوع کیفیت تیم، تصمیم گیری ها، هماهنگی و یا عدم وجود کیفیت لازم و روحیه بالا برای کسب پیروزی بود یا نه، مشخص نیست. یک تیم قدرتمند اروپایی، ناگهان از لحاظ ذهنی و نگرشی به یک تیم میانه جدول تبدیل شد، یک پسربچه در لباس بزرگ‌سال‌ها.

ولی در آن سوی زمین، چه تیمی منتظر آرسنال بود؟ تیمی که 5 بازیکن از آکادمی اش در ترکیب اصلی اش بود و یک نفر دیگر روی نیمکت. تیمی که سبک بازی مشخصی داشت، تیمی که مثل یک خانواده بود و شاید به همین علت برخی بازیکنان که جدا می‌شوند، دوباره به همین جا برمی‌گردند. باشگاهی که حسی محلی داشت، یک ورزشگاه جدید، هوادارانی پر سر و صدا و با هویت و هدف.

آیا این موارد به نظر شما آشنا می‌آید؟ این چیزی بود که ونگر سعی داشت در تمام این سال‌ها بسازد و با وجود همین موارد در سال‌های اول حضورش، موفقیت های چشمگیری کسب کرد. شاید آرسنال هیچگاه قصد نداشت مثل اتلتیکو بازی کند ولی در روزهای اوج، آنها فوق العاده بودند. تیم خطرناک با بازی چشم نواز، مغرور و ترسناک برای رقبا. شاید خیلی عجیب باشد که خاطرنشان کنیم در روزهای اولیه حضور ونگر در آرسنال، از او دائما راجع به تاکتیک کثیف تیمش و همینطور آمار بالای کارت زرد‌ها و قرمز ها سوال می‌شود.

اگر ونگر هم در سن و سال بالاتر با دنیای فوتبال هماهنگ تر می‌شد، آرسنال هم اوضاع بهتری پیدا می‌کرد. برای هواداران آرسنال، دیدار شب گذشته، ترکیبی از احساسات بود. کمی ناراحتی، کمی نا امیدی ولی بیش از هر چیز، یک بی حسی بزرگ و آشنا: یک نیمه خالی از هیچ در تعقیب هیچ.

برای همین است که در هنگام جدایی ونگر، خیلی ها برای او دست می‌زنند. برای تمام کیفیتش، برای تمام کیفیت‌های فوق العاده اش. با این حال، او خاطرات تلخ بسیاری برای آرسنالی ها رقم زده است. چندین شب مثل شب گذشته، هر هواداری را زمین می‌زند. سوت پایان زده شد و ونگر آخرین نفری بود که تقدیرش را پذیرفت. بازیکنان بی حس آرسنال، از هواداران بی حسشان در ورزشگاه تقدیر کردند، ونگر دست داد و با ناراحتی به تونل رفت. پایان یک دوره، تصویر تاریک می‌شود و آهسته آهسته رو به سیاهی می‌رود.

http://www.varzesh3.com/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.